توچال! به نظرم اسمهای کمی وجود دارند که به زیبایی توچال باشند. مفهوم توچال برای من، بسیار فراتر از یک کوه است. توچال برای من مفهوم زندگی دارد. طی این سالیانی که کوهنوردی میکنم، از توچال خیلی یاد گرفتم، آنقدر که باورتان نمیشود یک کوه بتواند چنین آموزگاری باشد. جمعه این هفته طبق روال قدم به کوهستان گذاشتم. صعود به قله توچال برنامه اصلی من بود.
مسیر صعود به توچال
ساعت پنج و نیم صبح مسیر صعود را آغاز کردم. مسیر ولنجک را برای صعود انتخاب کردم. صعود به توچال از مسیر ولنجک برای زمستان بسیار مناسب است. مسیری امن اما بسیار سنگین و پرشیب و فرسایشی. به سرعت به سمت ایستگاه دو حرکت کردم، در مدت زمانی اندک به ایستگاه دوم توچال رسیدم، کمی استراحت کردم و پس از صرف صبحانه به طرف بالا ادامه مسیر دادم. از ایستگاه دوم توچال میتوان قله چین کلاغ و دره زعفرانیه را مشاهده کرد و از زیبایی وصف ناپذیر آن لذت برد. اغلب کوهنوردان پس از ایستگاه دو ادامه راه را از مسیر فرعی میروند اما من ترجیح دادم از مسیر اصلی که اتفاقا خلوتتر هم بود بروم و در مورد زیباییهای کوهستان بیاندیشم.
متاسفانه هوا هنوز کاملا پاییزی نشده است. برفهای هفته گذشته آب شده بودند و فقط در ایستگاه هفت و قله شاهد برف بودم.
مسیر ایستگاه دو به پنج بسیار فرسایشی و خسته کننده است. طی مسیر از کنار قله کماچال عبور میکنیم، قله کماچال به ارتفاع ۳۰۵۰ متر کمی قبل از ایستگاه پنج است و سری به قله کماچال زدم.
قله کماچال
ترجیح دادم فرصتی را روی قله کماچال صرف کنم. خوبی توچال این است که میتوان دو قله مرتفع را با هم صعود کرد. روی قله کماچال خلوت است اما با چند نفر از کوهنوردان ملاقات کردم و پس از گپ و گفتی کوتاه من به سمت پایین برگشتم تا به سمت مسیر اصلی یعنی قله توچال حرکت کنم.
ادامه صعود به توچال
پس از رسیدن به ایستگاه پنج خیلی وقت استراحت نداشتم، پس بدون درنگ به سمت ایستگاه هفتم حرکت کردم. برفها آب شده بودند. کوهنوردان کمی در مسیر بودند. من هم سریع پیمایش میکردم تا به ایستگاه هفتم برسم. خلاصه بعد از مدتی کوهنوردی به ایستگاه هفت رسیدم. چقدر منظره تهران و سایر قلهها مانند کلکچال زیبا هستند. برف زیبایی در ایستگاه بود. شادی عجیبی وجودم را فراگرفت. انرژی دوباره گرفتم و گفتم “توچال، من دارم میام”. مسیر بسیار سرد بود و بر شدت باد افزوده میشد. کوهنوردان را در مسیر میدیدم و خوش و بش میکردیم.
قله توچال
حدود نیم ساعت بعد از ایستگاه هفت، به قله توچال رسیدم، مسیر یخ زده بود و سرعت را کم میکرد. اما بالاخره به قله رسیدم. برفراز قله شهر را تماشا میکردم، چقدر همهچیز از این بالا کوچک به نظر میرسد، شهر غرق در دود و آلودگی بود. قله دماوند معلوم نبود و فقط سرمای شدید به همراه باد حس میشد. طبق گفته هواشناسی دمای هوا حدود منفی ۱۴ درجه سانتیگراد بود. اکثر کوهنوردان داخل پناهگاه بودند اما من ترجیح دادم از این سرما لذت ببرم، پس همان بیرون و برفراز قله ایستادم و به این همه زیبایی اندیشیدم.
توچال یکی از زیباترین قلههاست، آنقدر زیبا که هرچه بگویم کم گفته ام. بالاخره پس از صرف مدتی تصمیم به برگشت رفتم. مسیر برگشت من دقیق همان مسیر رفت بود.
برگشت از توچال
از قله پایین آمدم. ترجیح دادم با تله کابین برنگردم و مسیر پیاده را انتخاب کردم. توصیه میکنم اگر آمادگی جسمانی مناسبی دارید مسیر پیاده را انتخاب کنید، در غیر این صورت آسیب میبینید چون مسیر بسیار طولانی و پر فشار است.
مسیر ایستگاه پنج به هفت و برعکس مناظر زیبایی برای تماشا و عکاسی دارد. اغلب قلل را میتوان دید و لذت برد و مهمتر اینکه انگیزه گرفت. انگیزه یکی از مهمترین عوامل در کوهنوردی و زندگی است.
پس از حدود ۶ ساعت به پایین برگشتم و کوهنوردی سنگین من پایان یافت.
ممنونم بابت وقتی که برای مطالعه این پست گذاشتید.
دیدگاهتان را بنویسید